تاریخ ایران باستان

               

((برای ورود به وبلاگ تاریخ ایران باستان بر روی عکس کلیک کنید))

چغازنبیل

مطالعات باستان‌شناسی

در طول چند سال گذشته تحقیقات باستانشناسی گسترده‌یی در چهارچوب پروژه چغازنبیل انجام یافته که خلاصه انها به شرح زیر می‌باشد.  

 1-تعیین حریم باستانی در پیرامون محوطه شهر

در تابستان سال 1378 هجری شمسی پژوهش‌هایی در جهت شناخت اثار موجود در حومه شهر باستانی دوراونتاش (چغازنبیل) انجام گرفتند. این پژوهش‌ها به صورت سطح‌الارضی بوده و در طی ان سفال‌ها و اثار موجود در سطح زمین بررسی شدند. روش بکار رفته به ‌این ترتیب بود که ابتدا حصار بیرونی بطور قراردادی به عنوان مرز فرضی بین محوطه شهر و حومه ان تصور گردید. سپس حومه شهر به فاصله تقریبی هزار متر از حصار شهر بطور کامل مورد بررسی قرار گرفته و نمونه‌های سفال‌های متفاوت که به صورت قطعات کوچک در سطح زمین قابل رویت بودند، جمع‌اوری گردیدند. با مقایسه سفال‌های یافته شده با ظروفی که از حفاری‌های شوش بدست امده بودند، بخش بزرگی از انها تاریخ‌گذاری شدند. پس از طبقه‌بندی و تاریخ‌نگاری مشخص شد که ظروف منطقه حومه چغازنبیل طیفی را شامل می‌شوند که از دوران ایلامی میانه تا دوران‌های اسلامی را در بر می‌گیرد.

پراکندگی ظروف دوران‌های مختلف در اطراف شهر به صورتی یکنواخت نبوده وتراکم سفال‌های سطح‌الارضی در قسمت شمال شرقی شهر در دره رود دز بزرگ‌تر از دیگر نقاط بود. بخش بزرگی از این سفال‌ها (حدود26 درصد)مربوط به دوران ایلامی میانه بودند . قطعات دوران ایلامی نو حدود 5/12 در صد راشامل می‌شدند. سفال‌های متعلق به دوران هخامنشی بسیار اندک بوده ولی ظروف مربوط به دوران‌های پارتی و ساسانی در مجموع بیش از33 درصد از ظروف یافت‌شده را تشکیل می‌دادند. سفال‌های دوران‌های اسلامی نیز زیاد بوده وبیش از  25 درصد ظروف را شامل شدند.

چنانچه مقدار سفال را شاخص تراکم جمعیت بپذیریم، می‌توان این تراکم را در مناطق مختلف حومه شهر به صورت تقریبی مشخص کرد. بیشترین سفال‌های سطح‌الارضی تمامی دوران‌ها در قسمت شمال شرقی حومه شهر که در مجاورت رود دز واقع است، پیدا شده‌اند. به ‌این ترتیب این منطقه در همه دوران‌ها بالاترین ضریب جمعیتی را دارا بوده است. احتمالا موقعیت خاص این محل باعث شده که ‌این مکان در طول زمان به طور پیوسته برای سکونت انتخاب شود. یکی از خصوصیات مهم این محل نزدیکی ان به اب رودخانه دز می‌باشد. برخلاف محوطه شهر که بسیار بالاتر از رود دز واقع شده، مکان نامبرده مجاور بستر رود قرار داشته و در انجا امکان استفاده از اب رودخانه برای مصرف اشامیدنی و کشاورزی موجود بوده است. یکی دیگر از خصوصیات مهم این محل، واقع بودن ان در مجاورت دروازه فرضی شمال شرقی شهر می‌باشد. مسلما در دوران‌های ایلامی که ‌این شهر یکی از مراکز مهم محسوب می‌شده، ساکنین کنار رودخانه ترجیح داده‌اند، محوطه مجاور دروازه را به دلیل امکان ارتباط مناسب ان با شهر برای سکونت انتخاب کنند. بدین ترتیب می‌توان از یکسو امکان استفاده از اب رودخانه و از سوی دیگر امکانات ارتباط مناسب را به عنوان دو عامل اصلی گزینش بشمار اورد که باعث تمرکز جمعیت در نزدیکی دروازه جبهه شمال شرقی شده‌اند. نقاط دیگر واقع در جبهه‌های بیرونی حصار شهر تقریبا بدون استقرارهای جمعیتی بزرگ بوده‌اند.

خصوصا در جبهه‌های جنوب غربی و شمال غربی که در انها نه امکان دسترسی به اب رود دز وجود داشته و نه دارای دروازه و امکانات ارتباطی به درون شهر می‌باشند، هیچگونه شواهدی دال بر وجود استقرارهای سکونتی در حومه دیده نمی‌شوند. در جبهه جنوب شرقی یعنی در محلی که دروازه دیگر حصار بیرونی واقع است، احتمال استقرارهای جمعیتی کوچکی در حومه شهر وجود داشته است. در فاصله حدودی 700 متر از جبهه جنوب شرقی حصار شهر مقدار کمی سفال مربوط به زمان‌های مختلف ایلامی مشاهده می‌شود. جالب توجه است که ‌این منطقه تنها در دوران ابادی شهر یعنی در دوران‌های ایلامی مسکونی بوده و سفال دوران‌های پارتی، ساسانی و اسلامی که دوران متروکه بودن شهر است، در ان دیده نمی‌شود. در حقیقت استقرار سکونتی این منطقه وابسته به ابادانی شهر بوده و می‌توان گفت که متروکه شدن شهر باعث قطع تداوم سکونتی در این منطقه نیز شده است. در مقابل کانون‌های جمعیتی مناطقی از حومه که در کنار رودخانه دز واقع هستند، حالتی مستقل داشته و پس از متروکه شدن شهر نه تنها به حیات خویش ادامه داده‌اند، بلکه احتمالا گسترده‌تر نیز شده‌اند. بنابراین در مجموع دو نوع مرکز جمعیتی در حومه شهر وجود داشته است. نوع اول که در کنار رود دز واقع بوده، دارای حیات اقتصادی مستقل از شهر بوده و پس از متروکه شدن شهر به حیات خویش ادامه داده است. نوع دوم به شهر وابسته بوده و با متروکه شدن شهر، این مرکز نیز حیات خویش را از دست داده است.  

2- رابطه دوراونتاش (چغازنبیل) با دیگر مراکز ایلامی

خصوصیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شهر دوراونتاش (چغازنبیل) در دوران‌های مختلف باستانی به خوبی مشخص نیست و نقشی که ‌این شهر در تاریخ منطقه ‌ایفا کرده، هنوز به درستی بررسی نشده است. پژوهش‌های باستانشناسی در زمینه شناخت سیستم‌های استقرار جمعیتی بسیار نادر هستند و به همین دلیل رابطه ‌این شهر با دیگر مراکز کهن منطقه نامعلوم است. در این رابطه تحقیقاتی در سال‌های گذشته بر روی محوطه‌های باستانی اطراف چغازنبیل صورت گرفت. در اولین مرحله‌ این مطالعات ما منطقه حریه را که حدود سه کیلومتری شمال شرقی چغازنبیل واقع است، مورد بررسی قرار دادیم. اثار کمی در این محل دیده می‌شوند که توسط گیرشمن به عنوان خانه جشن سال نو (bit akitu) ایلامی‌ها محسوب شده‌اند. در طول بررسی‌های ما شواهدی در جهت تایید این فرضیه ملاحظه نشد. اثار حریه شامل چند ساختار اجری، چاه و گورهای خمره‌یی  می‌شود. مقدار زیادی سفال سطح‌الارضی نیز در محوطه وجود دارد که مربوط به دوران‌های پارتی، ساسانی و اسلامی می‌باشند. هیچگونه شواهدی که دال بر وجود خانه جشن ایلامی‌ها در این محوطه باشد، مشاهده نشد. با وجود اینکه مقداری از اجرهای چغازنبیل و همچنین تعدادی اجر کتیبه‌دار در حریه وجود دارد، ولی احتمالا این قطعات در دوران‌های متاخرتر به ‌این محل حمل شده و به عنوان مصالح ساختمانی بکار رفته‌اند.

علاوه بر حریه، تپه‌های باستانی دیگری نیز در منطقه بررسی شده‌اند. در این رابطه تحقیقات سفال‌شناسی  محوطه‌های باستانی بسیاری در جریان می‌باشد. طبقه‌بندی و تاریخ‌نگاری سفال‌های جمع‌اوری شده کمک موثری در جهت شناخت بافت تاریخی منطقه می‌باشد.  

 3- بررسی راه‌های ارتباطی در محوطه شهر دوراونتاش (چغازنبیل)

مرحله اول این تحقیقات شامل بررسی راه‌های ارتباطی در محوطه حصار میانی می‌شود. در رابطه با شناخت مسیرهای تردد، مسلما دروازه‌های شهر نقشی کلیدی ایفا می‌کنند به همین دلیل تصمیم گرفته شد که بررسی‌های ما در این رابطه با شناخت دقیق‌تر دروازه‌ها اغاز گردند. در زمستان سال 1378 شمسی هجری مجوز بررسی دروازه واقع بر روی ضلع جنوب‌شرقی دیوار میانی از طرف سازمان میراث فرهنگی کشور داده شد که متعاقبا کار ما در انجا شروع گردید. بررسی‌هایی که بر روی دروازه مزبور انجام گردیدند، نتایج جدیدی به همراه داشتند که تا حدی در روشن کردن سیستم راه‌های ارتباطی در زمان‌های مختلف کمک می‌کنند. یکی از مهمترین مسایل، تشخیص مراحل مختلف ساخت و ساز بود که به دوران‌های متفاوتی تعلق داشتند. دروازه جنوب شرقی دارای سه فازِ ساختاری بوده که نشانگر وجود سه کف‌فرش و تعمیراتی بر روی برج‌های شمالی و غربی دروازه می‌باشند. کف‌فرش‌های متفاوتی که در اتاق میانی و در محوطه درونی دروازه کشف گردیدند، بخوبی نشانگر این مسئله می‌باشند.

دروازه ضلع شمال شرقی دارای دو کف‌فرش مختلف است که دال بر وجود دو فازِ ساختاری در طول عمر این دروازه هستند. فاز ساختاریِ اول هر دو دروازه مربوط به دوران سلطنت اونتاش نپیریشا می‌باشند و فازهای دیگر به دوران‌های متاخرتر تعلق دارند. تشخیص دقیق زمان ساختارهای ثانویه به اسانی میسر نیست، زیرا در این ساخت و سازها از اجرهایی که اونتاش نپیریشا در هنگام تاسیس شهر تهیه دیده بوده، استفاده شده است. این اجرها مانند مصالح دیگر در محوطه شهر انبار شده و قسمتی از انها تا زمان حفاری گیرشمن هنوز موجود بودند. به ‌این ترتیب دروازه‌ها برای مدتی چند صد ساله همواره بازسازی شده و مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

فرسایش حجم خشتی حصار از یکسو و نشست رسوبات بادی در مجاورت حصار و دروازه‌ها از سوی دیگر باعث می‌شده تا ارتفاع سطح زمین در نزدیکی دروازه‌ها به مرور افزایش یابد. این مسئله به خوبی در دروازه شمال شرقی حصار میانی مشخص است. اجرفرش اولیه‌یی  که در این محل از سوی دروازه به سمت ذیقورات امتداد می‌یافته، پس از مدتی در زیر رسوبات ماسه‌یی  مدفون شده است. ارتفاع این رسوبات در مجاورت دروازه بیشتر است. به همین دلیل اجرفرش ثانویه‌یی  که بعدها در این محل ایجاد شده دارای شیب ملایمی می‌باشد و هر چه از دروازه دورتر می‌شود از ارتفاع ان نیز کاسته می‌گردد.

دروازه جنوب شرقی حصار میانی توسط دو راه اجرفرش شده به دروازه‌های شرقی و جنوب شرقی حصار درونی متصل می‌شده است. این دو راه مدتی پس از تاسیس شهر توسط مسیل ابی قطع شده و قسمت بزرگی از انها از بین رفته است. به ‌این ترتیب کسانی که از طریق این دروازه وارد محوطه حصار میانی می‌شدند و قصد رسیدن به ذیقورات را داشتند، یا می‌بایست از درون مسیل مربوطه عبور کنند و یا اینکه با گذشتن از کنار مجموعه معابد گوشه شرقی انرا دور بزنند.

با توجه به اثار یافته شده‌یین طور به نظر می‌رسد که در محوطه درونیِ جلویِ دروازه جنوب شرقیِ حصارِ میانی، بازارچه‌یی  برای خرید و فروش اغذیه و نوشیدنی موجود بوده است. پاره اجرهای چیده شده بر روی هم که در میان انها مقدار زیادی قطعات شکسته جام‌های ته دکمه‌یی  و کاسه‌های کوچک قرار داشتند، در این محل کشف شده‌اند. ظروف مربوطه متعلق به اواخر هزاره دوم قبل از میلاد می‌باشند.

 4-شناسایی سیستم دفع اب باران بر روی ذیقورات و در محوطه اطراف ان

ذیقورات چغازنبیل در مقایسه با دیگر معابد مطبق شناخته شده خاورمیانه دارای فرسایش کمتری بوده و علیرغم قدمت بسیار، شکل و ساختار اصلی خود را تا به امروز حفظ کرده است. علیرغم وجود باران‌های شدید در فصل زمستان که یکی از مهمترین عواملِ فرسایشیِ بناهایِ باستانیِ منطقه می‌باشند، هنوز قسمت بزرگی از طبقات اول و دوم این معبد پابرجاست. احتمالا یکی از دلایل اصلی استقامت این بنای خشتی ـ اجری وجود ناو‌دان‌ها و ابراه‌های منظمی است که اب باران را از سطوح مختلف بنا به پایین هدایت و دفع می‌کرده‌اند. مسلما تعداد و چگونگی این ابراه‌ها با توجه به شکل و ابعاد قسمت‌های مختلف بنا طراحی و ساخته شده و مجموعا سیستمی را تشکیل می‌داده‌اند که کارایی مناسبی در جهت دفع اب باران ایفا کند. اکنون پس از گذشت بیش از سه هزار سال این سیستم صدمه دیده و کاربرد اولیه خویش را از دست داده است. بمنظور شناسایی قسمت‌های مختلف سیستم دفع اب‌های باران بررسی‌هایی در زمستان سال 1378 هجری شمسی انجام شده است. در طی این بررسی‌ها علاوه بر مطالعه ناو‌دان‌های موجود برروی ذیقورات، حفاری‌هایی نیز در درون محوطه صحن در پای ذیقورات برای شناسایی چاه‌های موجود و کاربرد انها به عمل امده است.

از مجموع 9 عدد چاهی که در محوطه صحن بررسی گشتند، تعداد 7 عدد در کنار پلکان چهار جبهه ذیقورات قرار داشتند. در جبهه‌های شمال غربی، جنوب غربی و جنوب شرقی در هر دو طرف پلکان مرکزی چاهی ساخته شده بوده است. در جبهه شمال شرقی فقط یک چاه در شرق پلکان مرکزی تعبیه شده است. در طرف شمالی این پلکان سکوی بزرگی به طول 90/27 و عرض 5 متر در جلوی مصطبه قرار دارد، به طوریکه امکان ایجاد چاه در این محل وجود نداشته است. جالب توجه است که در این قسمت ابراهی در زیر دیوار صحن ایجاد گشته تا اب‌های زاید از طریق ان به بیرون هدایت شوند. در قسمت‌های دیگر صحن ابراهی در زیر دیوار مشاهده نشده است.

نتایج حفاری نشان می‌دهند که ‌این چاه‌ها در اصل گودالی با عمق متوسط 10/1 تا 60/1 متر می باشند. دهانه ‌این چاه‌ها معمولا دارای چند ردیف چیدمان اجری می‌باشند. در این چیدمان اغلب از پاره اجرهایی به ابعاد مختلف استفاده شده است. با توجه به ‌اینکه وجود یک ابراه برای یکی از چاه‌ها اثبات گشته، می‌توان نتیجه گرفت که چاه‌های دیگر نیز سرپوشیده بوده واب‌های زاید توسط ابراهی به درون انها می‌ریخته‌اند. مسلما این چاه‌ها برای دفع اب باران تمامی ناو‌دان‌های ذیقورات در نظر گرفته نشده بودند، بلکه در اصل اب‌هایی را که از طریق ناودان مجاور پلکان ناشی می‌شدند، دفع می‌کردند. وجود چاه‌ها در کنار پلکان از انباشته شدن اب در انجا جلوگیری کرده و به ‌این ترتیب باعث می‌گشته تا خللی در امر رفت وامد پیش نیاید. مشاهداتی که از برخی از چاه‌ها به عمل امد، مشخص کرد که اجر فرش صحن پس از اینکه چاه‌ها پر گشته بودند و دیگر کاربردی نداشتند، ایجاد گشته است.

بنابراین دوران ساخت چاه‌هایی که در کنار پلکان مرکزی واقع شده‌اند، مربوط به زمان بر پایی ذیقورات بوده و نمی‌توانند به ساخت و سازهای قدیمی تر تعلق داشته باشند. در چیدمان اجری دهانه بعضی از چاه‌ها، تکه اجرهای کتیبه‌دار مربوط به ذیقورات بکار رفته است. احتمالا پس از گذشت یک تا دو قرن این چاه‌ها که عمق زیادی نداشته‌اند، از رسوبات پر گشته و دیگر بازسازی نشده‌اند. در دوران‌های متاخرتر تغییراتی در بنا ایجاد گشته است. در بعضی قسمت‌ها ساخت و سازهای جدیدتر بر روی بخشی از دهانه چاه‌ها ایجاد گشته و انها را پوشانده‌اند. از ان جمله می‌توان سکویی را نام برد که در مجاورت مصطبه در کنار پلکان جبهه جنوب شرقی ساخته شده و بخشی از دهانه چاه موجود در انجا را می‌پوشانده است. نمونه دیگر دیوار شمال شرقی اتاق شماره 8 از معبد کریریشا می‌باشد. این دیوار بر روی قسمتی از دهانه یک چاه ساخته شده است. این چاه احتمالا قبل از دوران برپایی ذیقورات جهت دفع اب باران ناشی از سقف معابد واقع در انجا ایجاد گشته بوده است.

به مرور زمان با پر شدن چاه‌ها از رسوبات، دیگر از انها استفاده نشده است و در هنگام بازسازی اجر فرش صحن، چاه‌ها نیز در زیر این اجر فرش قرار گرفته‌اند. شیب کف‌فرش صحن به طریقی بوده که اب باران را بطرف زاویه جنوبی صحن هدایت می‌کرده، به طوریکه اب‌های جاری دقیقا به دروازه‌یی  که در این محل ایجاد گشته بوده، ختم شده و از انجا به بیرون از محوطه صحن هدایت می‌شدند. این دروازه دارای کف‌فرشی سنگی بوده که در ان دو شیار بسیار سطحی به فاصله حدودی یک متر از یکدیگر دیده می‌شوند. ملات بکار رفته در بین سنگ‌ها قیر می‌باشد. در قسمت بیرونی دروازه، اجرفرشی متشکل از سه ردیف اجر به طرف جنوب امتداد یافته و پس از طی مسافتی کوتاه به چند تکه اجر که به صورتی نامنظم کنار یکدیگر قرار دارند، ختم می‌شود. در قسمت درونی دروازه اجرفرش صحن بالاتر از سنگفرش گذرگاه دروازه قرار دارد. به نظر گیرشمن دو شیار واقع بر روی سنگفرشِ گذرگاهِ دروازه، به جهت عبور و مرور ارابه از این محل بوجود امده‌اند. لازم به تذکر است که اجرفرشی که در خارج از دروازه ‌ایجاد شده، به طرف زاویه جنوبی حصار میانی انحراف پیدا می‌کند. سطح این اجرفرش حالتی مقعر دارد و در حقیقت برای دفع اب به طرف زاویه جنوبی حصار میانی، در نظر گرفته شده بوده و عرض ان بسیار کمتر از عرض یک ارابه است، به طوریکه حرکت ارابه بر روی ان ممکن نیست. در ضمن مسیر این اجرفرش در جهت دروازه‌های حصار میانی نبوده و نمی‌توان انرا یک راه ارتباطی محسوب کرد. همانطور که گفته شد این اجرفرش پس از طی مسیری کوتاه با گذاشتن چند پاره اجر خاتمه یافته است. از انجایی که اب‌های جاری در سطح صحن از طریق این دروازه به بیرون هدایت می‌شدند، به احتمال قریب به یقین شیارهای موجود بر روی سنگفرش در اثر جریان اب ایجاد شده‌اند.

 5-بررسی‌هایی در جهت شناخت محل تولید اجرهای باستانی

شناسایی شیوه‌های تهیه و تولید اجرهای باستانی و خصوصیات این اجرها کمک موثری در جهت اقدامات مرمتی و حفاظتی ذیقورات چغازنبیل می‌باشد. در کنار مطالعات ازمایشگاهی که برای شناخت دقیق‌تر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی اجرهای باستانی انجام شدند، تحقیقاتی نیز در زمینه شناسایی نوع کوره‌ها و محل انها صورت گرفتند. در محوطه شهر و در حومه ان هیچ‌گونه علایمی دال بر تولید اجر مشاهده نشدند. برمبنای اطلاعاتی که از متون کتبی بدست امده‌اند، احتمالا دروازه‌یی  با نام "دروازه کوره‌ها" (abullu kinuni) بر روی حصار شهر وجود داشته است. با توجه به ‌این مسئله احتمال می‌رود که در کنار این دروازه کوره‌هایی برای تهیه اجر ایجاد شده بودند. از انجایی که در جبهه شمال شرقی حصار خارجی امکان وجود یک دروازه بسیار است، انتظار می‌رود که کوره‌ها نیز در کنار این دروازه ‌ایجاد شده باشند. بر طبق اندازه‌گیری‌های ژئوفیزیکی که در این محل بعمل امد، مشخص شد که بازمانده‌های اجری در عمق حدودی 2 متر از سطح زمین وجود دارند. تشخیص دقیق‌تر چگونگی توده‌های اجری مستلزم انجام حفاری‌هایی در این محل می‌باشد.   

6-حفاری قسمت خارجی جبهه جنوب شرقی حصار میانی در زمستان 1378 هجری شمسی

هدف از انجام این حفاری در اصل جلوگیری از تخریب هرچه بیشتر محوطه مذکور بود. این محل در سال‌های اخیر به صورت پارکینگ اتومبیل‌های بازدیدکنندگان محوطه باستانی چغازنبیل درامده بود و رفت و امد اتومبیل‌ها اثاری را که در این محل واقع بودند، تهدید می‌کرد. با حفاری محل مزبور بازمانده‌های خانه‌هایی شناسایی گردیدند که به شدت فرسایش یافته بودند. ساختار این بناها تا حد زیادی مانند خانه‌هایی بود که گیرشمن در بخش درونی حصار میانی کشف کرده بود. 

 7-شناسایی تمامی اجرهای کتیبه‌دار موجود بر روی بناهای محوطه چغازنبیل

در طی بررسی‌هایی که در این زمینه به عمل امدند، تمامی اجرهای کتیبه‌داری که در بناهای مختلف بکار رفته‌اند، شناسایی گردیدند. متعاقبا برای هرکدام از اجرهای کتیبه‌دار شناسنامه‌یی  با ذکر نوع نوشته و محل قرارگیری ان تهیه گردید. این بررسی مشخص کرد تا چه‌اندازه‌یی  اجرهای کتیبه‌دار بر مبنای موضوعی که در متن انها امده، در بنای اصلی بکار رفته‌اند. علاوه بر این شناسایی اجرهایی کتیبه‌دار کمک موثری به تشخیص بخش‌های قدیمی بنا از قسمت‌هایی که در سال‌های اخیر ترمیم یافته‌اند، کرد. بخش‌های ترمیمی نیز با مصالح باستانی ساخته شده بودند و در بعضی موارد تشخیص قسمت‌های کهن از بخش‌های ترمیمی به اسانی میسر نبود.

 8-مطالعات سطح‌الارضی در چغازنبیل (دوراونتاش)

در قسمت‌های بزرگی از محوطه شهر بازمانده‌های بسیاری از ساختارهای اجری در سطح زمین مشاهده می‌شود. به همین جهت تصمیم گرفته شد که ‌این ساختارها به دقت شناسایی و ترسیم شوند تا از این طریق امکان شناخت دقیق‌تر کاربرد انها و نقشی که در بافت کلی شهر ایفا می‌کردند، فراهم گردد. در حال حاضر اثار بخش بزرگی از جبهه جنوب شرقی شهر مستندنگاری و به دقت ترسیم شده است. در کنار این مطالعات، بررسی سفال‌های سطح‌الارضی نیز به شکلی سیستماتیک جریان دارد. برای این منظور محوطه شهر به شبکه‌های 50×50 متر تقسیم شده و سفال‌های سطح‌الارضی هر بخش جمع‌اوری و مطالعه می‌گردند.

 10ـ کاوش‌های باستان‌شناسی در بخش جنوبی محوطه حصار میانی

این کاوش‌ها که از سال 1380 هجری شمسی اغاز شده است با هدف مشخص کردن بافت شهر در محوطه جنوبی حصار میانی و همچنین شناخت دقیقتر مسیرهای دفع اب باران در این محوطه‌انجام پذیرفته است. طی چندین فصل حفاری بازمانده‌های ساختمان‌های متعددی کشف گردیدند که به احتمال زیاد خانه‌های مسکونی بخشی از ساکنان شهر را تشکیل می‌داده‌اند.

عمده مصالح بکار رفته در این ساختارها، پاره اجر و در بعضی موارد اجرهای سالم به ابعاد 36×36×8 سانتیمتر بودند که با ملات گل چیده شده بودند. با توجه به سفال‌های بدست امده، این خانه‌ها مربوط به اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول قبل از میلاد می‌باشند. در برخی قسمت‌ها چند فاز ساختاری مشاهده می‌شد که نشانگر تداوم استقراری در این محل بود (تصویر زیر).

وجود حجم گسترده‌یی از خانه‌های مسکونی در محوطه حصار میانی امری بسیار جالب محسوب می‌شود. اهمیت مسئله از این نظر است که محوطه حصار میانی محوطه‌یی مقدس و محل قرارگیری معابد بوده است.

طبق فرضیه‌های قبلی این‌طور تصور می‌شد که در این بخش فقط تعداد اندکی از کارکنان معابد ساکن بوده‌اند و افراد عادی و ساکنان شهر حق رفت و امد مکرر در این محل را نداشته‌اند و فقط در طول مراسم مذهبی خاصی چون مراسم جشن سال نو به ‌این محوطه وارد می‌شدند. کشفیات اخیر نشان می‌دهند که بخش بزرگی از این محل حداقل مدتی پس از تاسیس شهر به صورت محله سکونتی درامده است.

 

 
عملیات حفاری در محـوطه جنــوبی حصار میا‌نی چغازنبـیل

 

شهر سوخته

شهر سوخته (Burned City) (shahr-i-sokhta) در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل - زاهدان واقع شده است. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده و مردم این شهر در چهار دوره بین سال‌های ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ قبل از میلاد در آن سکونت داشته اند.

تاریخچه تحقیقات

کلنل بیت، یکی از ماموران نظامی بریتانیا از نخستین کسانی است که در دوره قاجار و پس از بازدید از سیستان به این محوطه اشاره کرده و نخستین کسی است که در خاطراتش این محوطه را شهر سوخته نامیده و آثار باقیمانده از آتش سوزی را دیده است. پس از او سر اورل اشتین با بازدید از این محوطه در اوایل سده حاضر، اطلاعات مفیدی در خصوص این محوطه بیان کرده است. بعد از او شهر سوخته توسط باستان‌شناسان ایتالیایی به سرپرستی مارتیسو توزی از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۷ مورد بررسی و کاوش قرار گرفت. این شهر یکی از آثارتاریخی استان سیستان و بلوچستان به شمار می آید.

 

جغرافیا و محیط زیست شهر سوخته

بر مبنای یافته‌های باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد و بقایای آن نشان می‌‌دهد که این شهر دارای پنج بخش مسکونی واقع در شمال شرقی شهر سوخته، بخش‌های مرکزی، منطقه صنعتی، بناهای یادمانی و گورستان است که به صورت تپه‌های متوالی و چسبیده به هم واقع شده اند. هشتاد هکتار شهر سوخته بخش مسکونی بوده است. تحقیقات نشان داده است این محوطه بر خلاف اکنون که محیط زیست کاملاً بیابانی دارد و فقط درختان گز در آنجا دیده می‌‌شود، در پنج هزار سال قبل از میلاد منطقه‌ای سبز و خرم با پوشش گیاهی متنوع و بسیار مطلوب بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار در آنجا فراوان وجود داشته است. در آن دوران نیز این منطقه بسیار گرم بوده، اما آب رودخانه هیرمند و شعباتش به خوبی زمین‌های کشاورزی شهر سوخته را سیراب می‌‌کرده است. دریاچه هامون در ۳۲۰۰ قبل از میلاد دریاچه‌ای بزرگ و پرآب بوده و رودها و شاخه‌های قوی از آن منشعب می‌‌شده و در اطراف آن نیزارهای وسیعی وجود داشته است. در بررسی‌های منطقه‌ای در اطراف شهر سوخته بستر رودخانه‌های مختلف و آبراه‌هایی پیدا شده که به مزارع کشاورزی شهر سوخته آب می‌‌رسانده اند. در اولین فصل کاوش در شهر سوخته کوچه‌ها و خانه‌های منظم، لوله کشی آب و فاضلاب با لوله‌های سفالی پیدا شد که نشان دهنده وجود برنامه ریزی شهری در این شهر است.

 


 

منطقه گورستان

از سال1376 تا 1383 تعداد 14 گمانه به مساحت تقریبی 2300 متر مربع در گورستان شهر ،حفار ی شده و در نتیجه 310 گور کشف شده است. طی کاوش های بعمل آمده توسط باستان شناسان ،برخی از مردم شهر سوخته را با لباس و پارچه کفنی دفن می کرده اند.در تعدادی از قبرها، آثار پارچه در روی بدن اجساد مردگان دیده می شود. پارچه ها به سه شکل مختلف در قبرها دیده می شود.

* به صورت کفن ،که مرده ها را در آن می پیچیده اند.

* به شکل لباس زیر انداز و رو انداز .

* کف قبر فرش شده و مرده را با لباس در آن می گذاشتند.

اشیاء سفالی اصلی ترین موادی هستند که تقریبا در همه قبرها وجود دارند در کنار این دسته از اشیاء ،هدایای دیگری ساخته شده از سنگ،چوب، پارچه در قبور دیده می شود.

 صنعت و مشاغل در شهر سوخته

شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیت‌های صنعتی و هنری بوده، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه‌های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد. در جریان حفاری‌های فصلهای گذشته در شهر سوخته مشخص شد که با توجه به صنعتی بودن شهر سوخته و وجود کارگاه‌های صنعتی ساخت سفال و جواهرات در این منطقه، ساکنان شهر سوخته از درختان موجود در طبیعت محوطه برای سوخت استفاده می‌‌کرده اند. شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیت‌های صنعتی و هنری بوده، در فصل ششم کاوش در شهر سوخته نمونه‌های جالب و بدیعی از زیورآلات به دست آمد.

باستان شناسان با یافتن مهره‌ها و گردنبندهایی از لاجورد و طلا در یک گور در باره روشهای ساخت ورقه‌ها و مفتول‌های طلایی به تحقیق پرداختند و دریافتند صنعتگران شهر سوخته با ابزار بسیار ابتدایی ابتدا صفحه‌های طلایی بسیاز نازک به قطر کمتر از یک میلیمتر تهیه کرده و بعد آنها را به شکل لوله‌های استوانه‌ای درمی آوردند و پس از اتصال دو سوی ورقه‌ها به یکدیگر مهره‌های سنگ لاجورد را در میان آن قرار می‌‌دادند. در شهرسوخته انواع سفالینه‌ها و ظروف سنگی، معرق کاری، انواع پارچه و حصیر یافت شده که معرف وجود چندین نوع صنعت، به ویژه صنعت پیشرفته پارچه بافی در آنجاست. تاکنون ۱۲ نوع بافت پارچه یکرنگ و چند رنگ و قلاب ماهیگیری در شهر سوخته به دست آمده و مشخص شده مردم این شهر با استفاده از نیزارهای باتلاق‌های اطراف هامون سبد و حصیر می‌‌بافتند و از این نی‌ها برای درست کردن سقف هم استفاده می‌‌کردند. صید ماهی و بافت تورهای ماهیگیری نیز از دیگر مشاغل مردمان شهر سوخته بوده است. شهر سوخته بدون شک جز شهرهای بسیار پیشرفته زمان خود بوده است. این نکته نه تنها در بقایای آثار معماری و کارهای ظریف دستی وصنعتی دیده می شود بلکه در سازمان دهی اجتماعی شهر نیز دیده می شود. شهر سوخته دارای تشکیلات منظم و مرتبی بوده است.آثار باقی مانده نشان دهنده این امر است که در این شهر طی هزاره سوم پیش از میلاد، دارای یک نظام مرتب و منظم آبرسانی،تخلیه فاضلاب ودانش پزشکی بوده تا آن حد که پزشکان این شهر نه تنها از علومی چون شکسته بندی آگاه بوده اند ،بلکه می توانسته اند به اجرای اعمال شگفت انگیز جراحی مغز دست بزنند. از سوی دیگر پیدا شدن تنها لوح نوشته دوران آغاز ایلامی این شهر،همراه با آثار مهرها ، نشان از ارتباطات تجاری و کنترل اقتصادی منطقه از سوی این جامعه دارد .

در یک تقسیم بندی کلی ، اشیاء پیدا شده را می توان به گروهای زیر تقسیم کرد.

اشیاء زینتی

اشیاء آیینی

اشیاء مربوط به مشاغل

اشیاء مورد استفاده در زندگانی روزمره

مواد غذایی